دسترسی سریع
نویسندگان
آخرین مطالب
صفحات جداگانه
لینک دوستان
ابربرچسب ها
نظرسنجی
نظرتان راجع به محتویات وبسایت چیست؟
یک روز می افتد ؛
آن اتفاق خوب را می گویم ...
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛
هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه ...
السلام علیک یا صاحب الزمان
----------------------
در انتظار ، تفاوت را احساس کنید !
[ بدنبالت میام هر جا که باشی ]
و
[ سر راهت نشینم تا بیایی ... ]
مولایِ من، باید رویمان از شرمندگی سیاه شود ،
ما نه به دنبال تو بوده ایم و نه بر راه تو
آری ؛ ما فقط سر راه خودمان نشسته ایم و انتظار داریم ...
السلام علیک یا حجت الله فی ارضه
برای تعجیل در ظهور ایشان صلوات و عمل و قدم
----------------------
این جمعه هم از دیدن رویت خبری نیست
دیگر نفسم هم، نفسِ معتبری نیست
رد می شود این جمعه و تا لحظه آخر
از آمدن سبز تو اما اثری نیست
ای شاه کلیدِ همه قفلِ قفسها
مرغان قفس را تو نباشی که پری نیست ...
اللهم عجل لولیک الفرج
----------------------
کاش میدانستم؛
باید با چند ماه خداحافظی کنم و به چند خورشید سلام
تا بیایی .... ؟!
----------------------
مولای من مهدی جان :
دلم تنگ است این شبها، یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین
بیا ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی
----------------------
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد ...
----------------------
تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟
تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
امّید زندگانی من ، مهدی عزیز!
من آمدم به درگه تو التجا کنم
با این زبان الکن و این طبع نارسا
هر جا روم برای ظهورت دعا کنم
جبریل مفتخر به گدایی کوی توست
لایق نیَم گدای تو خود را صدا کنم
با نامه ای سیاه به درگاهت آمدم
شاید تو را ز آمدن خود رضا کنم
----------------------
جمعه هم آمد ولی آن جمعه ی دلخواه نیست
بت پرستانیم و مثل ما کسی گمراه نیست
عشق اینجا بین آدم ها غریب افتاده است
در بساط خالی ما آه حتی آه نیست ...
----------------------
جز تو کسی نیامده آقا، سر قرار
انگار بی تو نیست کسی، غرق انتظار
این جمعه هم گذشت و تو مثل همیشه باز
در انتظار خویش نشستی به انتظار
----------------------
ای حضرت حاضری که ناپیدایی
غایب شده از زشتی و نازیبایی
شرمنده که جای آمدن، میگوییم:
«آقا! تو چه وقت پیش ما میآیی؟»
----------------------
از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم
تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهی آمد
آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم
----------------------
نظرات پست
مطالب پربازدید
امکانات وب
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 125
بازدید ماه : 249
بازدید کل : 115246
تعداد مطالب : 121
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1
چت باکس
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
عضویت سریع
تبادل لینک هوشمند
آخرین نظرات کاربران
آمار وب
ورود کاربران
تبلیغات متنی